دم عید
ما هم مشغول کارای دم عید بودیم چند روزی بازار برای خرید لباس دینا جون . و چند روزی هم خونه اقاجان موندیم چون عمل اب مروارید چشم انجام دادن شب اخری که اونجا بودیم برف سنگینی اومد ولی زود اب شد و با دینا جون توی حیاط اقاجان ادم برفی درست کردیم خدا رو شکر اقاجان بهتر شدند و ما اومدیم خونه و خاله جونا به نوبت چند روز دیگه پیش اقاجان موندن. اخرای اسفند ماه سالگرد باباجی (بابای بابایی) هم بود از بابا حمید خواستم یک پست راجع به باباجی برات بنویسه اون چیزهایی که بهت کمک میکنه پدر بزرگت رو بهتر بشناسی کارایی که می کردن حرفایی که میزدن چیزهایی که بهش معتقد بودن البته به همراه عکسایی که به یادگار مونده. من هم باباجی رو ندیدم وقتی من و بابایی ازد...
نویسنده :
مامان لیلا
6:33